- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را مقصود، حسن عارض است از دلبران عارضی عشق است، نتوان نهادن دل بر آن
2 حسن دریایی است بیپایان و آبش گوهر است عاشق صاحب نظر دارد مراد از دلبران
3 دیگرم غیر از تو میل صحبت دیگر نماند آنکه مشغول تو شد دارد فراغ از دیگران
4 چون نماید روی زیبا فتنهها بینی درین درگشاید چشم جادو پردهها یابی در آن
5 گر به سویش راه بردی هر کسی یک سو شدی اختلاف قبله اسلامیان و کافران
6 در درون پرده وصل تو کس را نیست بار بر سر کوی تو میگردند سرگردان سران
7 چاکران و بندگان بسیار داری، نیک و بد گیر سلمان را ز جمع بندگان و چاکران