- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را این عشقبازی در ازل آموختند تا ابد در جان او شمعی ز عشق افروختند
2 و آن دلی را کز برای وصل او پرداختند همچو بازش از دو عالم دیده ها بردوختند
3 پس درین منزل چگونه تاب هجر آرند باز بیدلانی کاندر آن منزل به وصل آموختند
4 لاجرم چون شمع گاه از هجر او بگداختند گاه چون پروانه بر شمع وصالش سوختند
5 در خرابات فنا ساقی چو جام اندر فکند هر چه بود اندر دو عالمشان به می بفروختند
6 «نجم رازی» را مگر رازی ازین معلوم شد هر چه غم بد در دو عالم بهر او اندوختند