1 هرگه که دلم فرصت آن دم جوید کز صد غک دل با تو یکی برگوید
2 نامحرم و ناجنس در آن دم گوئی از چرخ ببارد از زمین بروید
1 آن روز که مرکب فلک زین کردند آرایش مشتری و پروین کردند
2 این بود نصیب ما زدیوان قضا ما را چه گنه قسمت ما این کردند
1 هر جوی که از چهره به ناخن کندم از دیده کنون آب درو میبندم
2 بیآبی روی بود ار یک چندم آب از مژه بر روی آن میبندم
1 چندان بکنم تو را من ای طرفه پسر خدمت که مگر رحم کنی بر چاکر
2 هرگز نکنم برون من ای جان جهان پای از خط بندگی و از عهد تو سر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به