-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 هر که سری بسر نهد یارش گو بجان سر او نگهدارش
2 هر که چون بلبل است طالب گل جای بر دیدگان دهد خارش
3 هندوئی کاو فتاده در آتش نار گلزار اوست بگذارش
4 صد چو موسی بطور ارنی گوی مرد در آرزوی دیدارش
5 هر که گوید زدوست دست بکش دشمنست آن بدوست مشمارش
6 نیستش جز بکشتگان سر و کار عشق اینست و این بود کارش
7 گر چه جبریل تیز بال بود نپرد جز بپای دیوارش
8 عشق دانی که چیست نور علی که شناسد خدای مقدارش
9 آنچه آشفته جستی از واجب ممکن است اندر او بدست آرش