- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که جگرگوشه ای دارد و جانانه ای در نظرش مصر دان هست چو ویرانه ای
2 خاصه که تو دل بری شنگِ جهانی که نیست در صدفِ روزگار همچو تو دردانه ای
3 مطلعِ خورشید چیست رویِ تو دیدن صباح دولتِ آن کش بود همچو تو همخانه ای
4 شعله ی شمعِ رخت در دلم آتش فکند چیست به جز سوختن حاصلِ پروانه ای
5 لایقِ حضرت نی ام معترفم معترف تا چه کند عاقلی صحبتِ دیوانه ای
6 قدرِ تو نشناختم زان برمیدی ز من حیف بود آشنا بر درِ بیگانه ای
7 قصّه ی شیرین و گل حسنِ تو منسوخ کرد چند توان گفت باز بیهده افسانه ای
8 غصّه ی دردِ فراق عرضه کنم پیشِ تو گر بودم خلوتی با تو به گوشانه ای
9 جانِ نزاری به لب می رسد از عشقِ تو چند کند احتمال پُر شده پیمانه ای