هر که جگرگوشه از حکیم نزاری قهستانی غزل 1404

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

هر که جگرگوشه ای دارد و جانانه ای

1 هر که جگرگوشه ای دارد و جانانه ای در نظرش مصر دان هست چو ویرانه ای

2 خاصه که تو دل بری شنگِ جهانی که نیست در صدفِ روزگار همچو تو دردانه ای

3 مطلعِ خورشید چیست رویِ تو دیدن صباح دولتِ آن کش بود همچو تو هم‌خانه ای

4 شعله ی شمعِ رخت در دلم آتش فکند چیست به جز سوختن حاصلِ پروانه ای

5 لایقِ حضرت نی ام معترفم معترف تا چه کند عاقلی صحبتِ دیوانه ای

6 قدرِ تو نشناختم زان برمیدی ز من حیف بود آشنا بر درِ بیگانه ای

7 قصّه ی شیرین و گل حسنِ تو منسوخ کرد چند توان گفت باز بیهده افسانه ای

8 غصّه ی دردِ فراق عرضه کنم پیشِ تو گر بودم خلوتی با تو به گوشانه ای

9 جانِ نزاری به لب می رسد از عشقِ تو چند کند احتمال پُر شده پیمانه ای

عکس نوشته
کامنت
comment