1 هر کس که ز کبر و عجب باری دارد از عالم معرفت کناری دارد
2 و آن کو به قبول خلق خرسند شود مشنو تو که: با خدای کاری دارد
1 در چرخ کن چو عیسی زین جا رخ طلب را و آنجا درست گردان پیوند ابن و اب را
2 گویا شود پیاپی با دل مسیح جانت چون مریم ار ببندی روزی دو کام و لب را
1 آن سیه چهره که خلقی نگرانند او را خوبرویان جهان بنده به جانند او را
2 دلبرانی که به خوبی بنشانند امروز جای آنست که بر دیده نشانند او را
1 نوبهارست و دل پر هوس و بادهٔ ناب حبذا روی نگار و لب کشت و سر آب
2 صبح برخیز و بر گل به صبوحی بنشین چون به آواز خوش مرغ درآیی از خواب