- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که محو جلوهٔ جانان شود، جانان شود قطره، عمان می شود چون واصل عمان شود
2 همچو آن بلبل که بر روی گل مستی کند بوسه از لبها به رخسار تو بال افشان شود
3 پای مژگانت ز گرد سرمه می آید به سنگ این سزای آنکه از چشم تو روگردان شود
4 محو دیدار تو از فیض نگاه چشم پاک همچو شبنم می تواند پای تا سرجان شود
5 نشتر مژگانش از بس زهر چشم آلوده است شمع آسا هر رگم در استخوان پنهان شود
6 پرده پوشی بیشتر رسوا کند دیوانه را همچو صحرا گر همه دامن بود عریان شود
7 ز اهل دل جویا مجو عیب گرانجانی که در چون به حد ذات خود کامل بود غلطان شود