هر که از خود فرود می آید از سعیدا غزل 336

هر که از خود فرود می آید

1 هر که از خود فرود می آید آسمان در سجود می آید

2 دایم از خانمان سوختگان نکهت داغ و دود می آید

3 به دل بی قرار من دیر است یار هر چند زود می آید

4 به دکان نظر، متاع دلم آنچه بود و نبود می آید

5 به زمین گر برند نام تو را ز آسمان ها درود می آید

6 طرز این و ناز اگر این است آنچه زو ... شنود می آید

7 چرخ با نیک بد کند چه عجب زین بلای کبود می آید

8 دایم از خاک کشتگان غمت شورش زنده رود می آید

9 ای سعیدا [یکی] است چشمهٔ دل لیکن از وی [دو] رود می آید

عکس نوشته
کامنت
comment