- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هرکه دل بر چون تو دلداری نهد سنگ بر دل بیتو بسیاری نهد
2 وانکه را محنت گلی خواهد شکفت روزگارش این چنین خاری نهد
3 وانکه جانش همچو دل نبود به کار خویشتن را با تو در کاری نهد
4 تحفه سازد گه گهم آن دل ظریف آرد و در دست خونخواری نهد
5 نیک میکوشد خدایش یار باد بو که روزی دست بر یاری نهد
6 عشق گفت این هجر باری کیست و چیست خود کسی بر دل ازو باری نهد
7 بار پای اندر میان خواهد نهاد تا به وصلت روز بازاری نهد
8 هجر گفت از جانب تو راست شد اینت سودا و هوس آری نهد
9 یار پای اندر میان ننهد ولیک انوری سر در میان باری نهد