- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که او را چشمه حیوان زکنج لب بجوشد لاجرم خضر خط او دیبه خضرا بپوشد
2 گر بشیرت بوی پیراهن سوی یعقوب آرد یوسف و مصر و رلیخا را بآن بو میفروشد
3 شمع گو چندان مپوشان چهره در فانوس از کین تا بود پروانه را پر در وفا داری بکوشد
4 برنشین ای آه در دل برنشان این آب چشم سوخته دودی ندارد پخته بر آتش نجوشد
5 من ز شوق مرتضی آشفته نالم تا بگویند زآتش سودای گل بلبل به گلشن میخروشد