هر که او با قامت خم گشته از جویای تبریزی غزل 275

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

هر که او با قامت خم گشته غافل خفته است

1 هر که او با قامت خم گشته غافل خفته است بی خبر در سایهٔ دیوار مایل خفته است

2 گر سرپایی زنی با دست بخشش فرصت است دولت بیدار در دامان سایل خفته است

3 شاهد مست خیالش ز اول شب تا سحر همچو بوی غنچه ام در خلوت دل خفته است

4 سیر عالم می کند از فیض بیداری دلش پای سعی هر که در دامن منزل خفته است

5 نیست غیر از سحرکاری چشم خواب آلود را کشته جویا خلق عالم را و قاتل خفته است

عکس نوشته
کامنت
comment