- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر که را دشمن شوم بر عیب خود محرم کنم تا ز بیم طعنه با او کینه جویی کم کنم
2 الوداع ای دوستان و دشمنان رفتم که باز دشمنی با شادمانی، دوستی با غم کنم
3 ترک غارتگر به یک نوبت نشاید، چند گاه تشنگی را چاره از نظارهٔ زمزم کنم
4 گر فلاتون را دهم الزام، نادانم، ولی کوس دانایی زنم گر خویش را ملزم کنم
5 در تماشا باز مانم، گر من از اطوار خویش هر کرا بیگانه یابم، آشنایی کم کنم
6 عرفی از گوش تامل پنبهٔ خست برآر تا به هیچت بینیاز از همت حاتم کنم