1 هر که به ورزیدن کمال نهد روی شیوهٔ نقصان ز هیچ روی نورزد
2 زلزلهٔ حرص اگر زهم ببرد کوه گرد قناعت بر آستانش نلرزد
3 رفعت اهل زمانه کسب کند زانک صحبت اهل زمانه هیچ نه ارزد
1 رنگ عاشق چو زعفران باشد هرکه عاشق بود چنان باشد
2 روی فارغدلان به رنگ بود رنگ غافل چو ارغوان باشد
1 خه از کجات پرسم چونست روزگارت ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
2 در آرزوی رویت دور از سعادت تو پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت
1 حسن تو بر ماه لشکر میکشد عشق تو بر عقل خنجر میکشد
2 خدمتش بر دست میگیرد فلک هر کرا دست غمت برمیکشد