- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن که بودی آفتاب آسا جهان پر نور ازو روز شادی بر جهانی شد شب غم دور ازو
2 بود عالم چون تن و او جان چو جان از تن برفت بعد ازین تن را چه امکان زیستن مهجور ازو
3 گرچه شد از فرقت او عالم صورت خراب ماند وقت اهل معنی جاودان معمور ازو
4 در قباب عزتش هر چند پنهان داشتند صد کرامت بین به هر شهری کنون مشهور ازو
5 گر نه تمکین شریعت دادیش تسکین حال سرزدی در دار دنیا حالت منصور ازو
6 چون به ذاکر داشتی همت گه تلقین ذکر صورت وحدت گرفتی ذاکر و مذکور ازو
7 بود عیسی دم که مردم یافتی از وی شفا صد دل رنجور یک دل ناشده رنجور ازو
8 خواجه ای کش معنی فقر از ازل همراه بود ناصرالدین نصرة الدنیا عبیدالله بود