-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ما را ز عشق کی بود ای دل به جانت نجات روزی که نامِ عشق بر افتد ز کاینات
2 بگرفت چار سویِ وجودم بلایِ عشق وز هیچ سو گریز ندارم ز شش جهات
3 ناممکن است کز دلِ احبابِ مهربان بیرون شود محبّتِ یارِ شریف ذات
4 جانا ، دلا ،خلاصه ی عشقا به صد زبان ناید کمالِ حسنِ تو در حیّزِ صفات
5 گر بشنود حسنِ تو آوازه بت پرست رغبت کند به عزمِ زیارت به سومنات
6 سر پیشِ روی بت ننهادی به سجده باز با لات اگر مطالعه کردی مطیعِ لات
7 خلقی به تشنگی چو سکندر بمانده اند در ظلمتِ تحیّر از آن چشمه ی حیات
8 تا نیل بر کرانه ی ماهت کشیده اند عشّاق را ز دیده روان کرده ای فرات
9 تا کی بود نزاریِ بی چاره ذرّه وار سرگشته در هوایِ تو بی صبر و بی ثبات