کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم از جامی غزل 688

کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم

1 کی بود یارب که رو در یثرب و بطحا کنم گه به مکه منزل و گه در مدینه جا کنم

2 بر کنار زمزم از دل برکشم یک زمزمه وز دو چشم خون فشان آن چشمه را دریا کنم

3 صد هزاران دی درین سودا مرا امروز گشت نیست صبرم بعد ازین کامروز را فردا کنم

4 یا رسول الله به سوی خود مرا راهی نمای تا ز فرق سر قدم سازم ز دیده پا کنم

5 آرزوی «جنة الماوی » برون کردم ز دل جنتم این بس که بر خاک درت ماوا کنم

6 خواهم از سودای پابوست نهم سر در جهان یا به پایت سر نهم یا سر درین سودا کنم

7 مردم از شوق تو معذورم اگر هر لحظه‌ای جامی‌آسا نامه شوق دگر انشا کنم

عکس نوشته
کامنت
comment