آن که در راه طلب ماند و پایی از عرفی شیرازی غزل 359

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

آن که در راه طلب ماند و پایی نکشد

1 آن که در راه طلب ماند و پایی نکشد گو سر رشته رها کن که به جایی نکشد

2 من خود از تربیت دل نکشم دست، ولی ترسم این آئینه کارش به صفایی نکشد

3 آخر انصاف بده تا به کی از دست تهی نگشاید کمری، بند قبایی نکشد

4 نکتهٔ عشق کجا، حوصلهٔ عقل کجا تحفهٔ شاه کسی پیش گدایی نکشد

5 هر که گردی نفشاند ز رخ همسفران سعی او در ره مقصود به جایی نکشد

6 سرکشی عادت ما نیست بگویید که عشق لشکر برق به تسخیر گیایی نکشد

7 عرفی از نغمهٔ ناهید لب ناله مبند ناله تا هست مرا دل به نوایی نکشد

عکس نوشته
کامنت
comment