1 دگر گفتش بگو کز ذات قادر چه اول گشت ای استاد، ظاهر
2 چو ذاتش اولین را رهنمون شد دگر ز اول چه ظاهر گشت و چون شد
3 دگر بر گوی تا آدم که باشد پس از آدم دگر خاتم چه باشد
1 چنین دارم خبر از باستان گوی چو می آورد در این داستان روی
2 که یک روزی نشسته بود شیرین به گردش دختران چون ماه و پروین
1 دگر گفتش بگو کاین چرخ دوار چرا گردانست دایم همچو پرگار
2 زمین بهر چه دایم در سکون است طریق آگهی زین هر دو چون است
1 دگر باره به صد نیرنگ، پرویز به پاسخ کرد شمشیر زبان تیز
2 که ای صد همچو من از راه برده به زیبایی گرو از ماه برده