1 کی حال فتاده هرزه گردی داند بیدرد کجا لذت دردی داند
2 نامرد به چیزی نخرد مردان را مردی باید که قدر مردی داند
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نقاش رخت ز طعنها آسودست کز هر چه تمامتر بود بنمودست
2 رخسار و لبت چنانکه باید بودست گویی که کسی به آرزو فرمودست
1 ای دل غم عشق از برای من و تست سر بر خط او نه که سزای من و تست
2 تو چاشنی درد ندانی ورنه یکدم غم دوست خونبهای من و تست
1 در عالم اگر فلک اگر ماه و خورست از بادهٔ مستی تو پیمانه خورست
2 فارغ زجهانی و جهان غیر تو نیست بیرون زمکانی و مکان از تو پرست
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به