- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کی دهم دیگر عنان آن بت چین را ز دست چون رکابش کی گذارم دامن زین را ز دست
2 ای بهار عیش، می ریزد خزان از جلوه ات چون حنا مگذار این رفتار رنگین را ز دست
3 حال درویشی چه می پرسی که گردد بینوا همچو طنبور افکند گر کاسه چوبین را ز دست
4 بس که از برق تجلی سوخت گلشن را ز حسن بوی دود آید چو آتشباز، گلچین را ز دست
5 می کند عیب و هنر شهرت ز غمازان سلیم چون سخن داری، مده گوش سخنچین را ز دست