- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست کز عشاق پیغامی رساند یار را وز فراموشان دهد یاد آن فرامش کار را
2 شد دلم آزرده زخم غم هجران کجاست مرهم وصلی که از دل چیند آن آزار را
3 ز اشک خونین سرخرویی هاست پیش مردمم حق گزاری چون کنم این دیده خونبار را
4 خون ازان گریم ز هجر او که در خون غرقه به دیده کو لایق نباشد دولت دیدار را
5 پار گفت آن مه برایم با تو خوش سال دگر شد چنان امسال کاندر خواب جویم پار را
6 بهر خود نام سگ آن در نخواهم عاریت چون پسندم بر شعار دولتش این عار را
7 سر به بالین جدایی دید جامی را طبیب گفت جز مردن علاجی نیست این بیمار را