کیست آن شوخ که مهمان تهیدستان است از جامی غزل 147

کیست آن شوخ که مهمان تهیدستان است

1 کیست آن شوخ که مهمان تهیدستان است که ز سر تا به قدم شعبده و دستان است

2 مجلس از رشک رخش داغ نه گلزار است خانه از سرو قدش طعنه زن بستان است

3 تا لبش چاشنیی در قدح باده فکند رفته بر چرخ برین عربده مستان است

4 عیش را داد بده کام دل از می بستان که ز هر گوشه صدای بده و بستان است

5 نگسلم طفل وش از دایه لطفش هر چند که سیه کرده ز بخت سیهم پستان است

6 خضر و سرچشمه او می طلبی خیز و بجوی آن خط سبز و لب لعل که گر هست آن است

7 جامی از خاک خراسان چه کنی قصد حجاز چون تو را کعبه مقصود به ترکستان است

عکس نوشته
کامنت
comment