کیست آن سرو روان؟ کز ناز از هلالی جغتایی غزل 358

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

کیست آن سرو روان؟ کز ناز دامن بر زده

1 کیست آن سرو روان؟ کز ناز دامن بر زده جامه گلگون کرده و آتش بعالم در زده

2 کرده هر شب ز آتش حسرت دل ما را کباب با حریفان دگر تا صبح دم ساغر زده

3 وصف قد نازکش، گر راست میپرسی ز من سرو آزادیست کز باغ لطافت سر زده

4 خواب چون آید؟ که شبها بر دل ما تا سحر هر زمان زنجیر زلفش حلقه ای دیگر زده

5 خط او بر برگ نسرین گرد مشک آمیخته خال او بر صفحه گل نقطه از عنبر زده

6 چشم خونریزش، که دارد هر طرف مژگان تیز هست قصابی، که بر دور میان خنجر زده

7 تلخم آید بر لب شیرین او نام رقیب زانکه بهر کشتنم زهریست در شکر زده

8 باد، گویا، بی گل رویش، چو من دیوانه شد ورنه خود را از چه رو بر خاک و خاکستر زده؟

9 تا هلالی کرد روی زرد خود فرش رهش توسن او گاه جولان نعلها بر زر زده

عکس نوشته
کامنت
comment