-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست کاین فتنه نشاند که تو میآغازی کیست بر روی زمین کش تو نمیاندازی
2 نیست در جمله جهان مثل تو صاحب حسنی چشم را گوی که زو دیدهام این غمازی
3 پیش از آن کز غم تو خانه بپردازد دل خوش بود گر نفسی با دل من پردازی
4 همچو نایم به دم و ناله بسی داشتهاند چه بود نیز چو چنگم نفسی بنوازی
5 گر شود جمله جهان خصم مپندار که دست دارم از دامنت ای دوست به بازی بازی
6 ذرهای کم نکنم در هوست هیچ عیار گر صدم بار چو زر در غم خود بگدازی
7 نازنینی و شد اندر سر ناز تو همام شد حقیقت که بدان روی نکو مینازی