- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست کآرد به من از دوست پیامی نا گاه زنده گرداندم از رایحه ی روح الله
2 گردِ پای و سرِ بی پای و سرم برگردد تا ببیند سر و کارِ من و احوالِ تباه
3 سویِ بیت الحَزَنِ سوخته یعقوب آرد بویی از پیرهنِ یوسفِ افتاده به چاه
4 نامه ی لیلی چون زید به مجنون آرد یادگاری به برِ ورقه برد از گلشاه
5 خون شد آخر دلِ مسکینم اگر سنگین بود طاقتِ هجر ندارم پس ازین واویلاه
6 عشقِ او در رگِ جان مایه ی روح است و حیات زلفِ او در کفِ من صورت کفرست و گناه
7 دوست را هرچه کند هیچ تفاوت نکند من ستیزش به ارادت بکشم بی اکراه
8 آفتاب است که کرده ست به خرگاه نزول یا ملک هرچه کند عزمِ رکوب از درگاه
9 زنده از جاذبه ی عشق توان بود ای یار جنبشی هست هم آخر سببِ روحِ گیاه
10 هرگزم پای ز گل برنکشد دستِ فراق مگر آن روز که یارم به سرآید ناگاه
11 لبِ او در خورِ دندان نزاری ست چنانک در دهانِ سرطان دایرۀ خرمنِ ماه