1 بهتر ز نبی ز سر حق آگه کیست ای دوست چنان زی که رسولالله زیست
2 پیغمبر ما ز رفرف آمد رنگین صوفی تو بگو دعوی بیرنگی چیست
1 کرده بیهوشم خیال آن دو چشم میپرست همتی ای بادهپیمایان که کارم شد ز دست
2 بر سر مال جهان سودای درویش و غنی دست چون بر هم دهد؟ این تنگچشم، آن تنگدست
1 در جلوهگری چون تو کسی یاد ندارد نادر بود آن شیوه که استاد ندارد
2 بی سعی تو گیراست خیال سر زلفت این دام روان حاجت صیاد ندارد