-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه از آب حیات آزرده می گردد تنش کی توان دیدن بروز جنگ غرق آهنش؟
2 آنکه بر دوشش گرانی می کند جیب قبا چون روا دارد کسی بار زره بر گردنش؟
3 خوش نباشد در قبای آهنین آن سیمتن ای خوش آن روزی که بینم در ته پیراهنش!
4 آن تن پاک از لطافت هست چون آب حیات غالبا موج همان آبست شکل جوشنش
5 حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان چشم زخم دوستان بادا نصیب دشمنش!
6 نعل بر شکل هلالی پای اسبش بوسه زد کاشکی بودی هلالی نیز نعل توسنش!