فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

آن که نهاده در دلم حسرت از فروغی بسطامی غزل 38

غزل 38 ام از 549 غزلیات

آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را

1 آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را بر لب من کجا نهد لعل شراب‌خواره را

2 رشتهٔ عمر پاره شد بس که ز دست جور او دوخته‌ام به یکدگر سینهٔ پاره پاره را

3 کشتهٔ عشق را لبش داده حیات تازه‌ای ورنه کسی نیافتی زندگی دوباره را

4 با همه بی‌ترحمی باز به رحمت آمدی لختی اگر شمردمی زحمت بی شماره را

5 ز آه شررفشان من نرم نمی‌شود دلش آتش من نمی‌کند چارهٔ سنگ خاره را

6 تا ننهی وجود خود بر سر کار بندگی خواجه ما نمی‌خرد بندهٔ هیچ‌کاره را

7 خنجر خون‌فشان بکش، آنگه استخاره کن از پی قتل من ببین خوبی استخاره را

8 چند ز دود آه خود، شب همه شب، فروغیا تیره کنم رخ فلک، خیر کنم ستاره را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را

شاعر شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را چه کسی است ؟

شاعر شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را فروغی بسطامی می باشد.

شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را چیست ؟

قالب شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را غزل است

مضمون اصلی شعر آن که نهاده در دلم حسرت یک نظاره را چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر