آنکه از داغ فراقت جگرش از جویای تبریزی غزل 339

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است

1 آنکه از داغ فراقت جگرش سوخته است یار اغیار شدن بیشترش سوخته است

2 اولین گام بود راه به مقصد چون برق هر که از گرم روی بال و پرش سوخته است

3 دوری از مال جهان جوی که آسوده شوی جگر لاله ز پهلوی زرش سوخته است

4 شعلهٔ آه زلب تا مژه ام را دریافت عالم هجر نگر خشک و ترش سوخته است

5 خویش را شمع صفت می دهد از آه به باد هر که از آتش عشقت جگرش سوخته است

6 تیر آهم ندهد داد فلک را جویا مگر از آتش دل بال و پرش سوخته است

عکس نوشته
کامنت
comment