- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست به عالم مرا غیر غمت دستگیر ای بت نامهربان هان ز غمم دستگیر
2 ای تو خداوند و ما از دل و جان چاکرت هم نظر مرحمت باز مگیر از فقیر
3 گر بکشی بنده ام ور ننوازی غمین چاره بجز صبر نیست کز تو ندارم گزیر
4 روی تو برگ سمن بوی تو مشک ختن قد تو سرو چمن سایه ز ما برمگیر
5 باد سحر گوییا می وزد از کوی دوست زآنکه جهان مست شد باز ز بوی عبیر
6 ای دل مسکین برو بر سر کوی وفا روی مگردان ز کس گر بزنندت به تیر
7 گفت خرد ترک کن عشق بتان، چون کنم کرد به لطف آن صنم جان جهانی اسیر
8 در غم هجران او صبر و دل من کجا چون بشکیبد مرا دیده از آن بی نظیر
9 صبر مفرما مرا در غم هجران او چون کند آخر بگو طفل صبوری ز شیر
10 هست بسی خوبروی در همه آفاق لیک کس نبود در جهان چون بت من دلپذیر
11 کعبه ی جان و جهان در طلب وصل تو خار مغیلان بود پای دلم را حریر