- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به مردن کی جدا عاشق از آن بیباک میگردد غبار راه او باشد تنم چون خاک میگردد
2 چنان از بیم رسوایی به ضبط گریه مشغولم که از آهم هوا تا آسمان نمناک میگردد
3 به صد رنگینی دل در شکنج طرهٔ مشکین ترا سرهای پرخون زینت فتراک میگردد
4 دل غمناک گردد در چمن هر غنچه از رشکت زلبخند تو برگ گل گریبان چاک میگردد
5 بود جان مرا پیوند دیگر با می گلگون پس از مردن روانم آب پای تاک میگردد
6 بود شمع شعور از آتش خلوتگه دلها چراغ این شبستان شعلهٔ ادراک میگردد
7 چو سرمستانه جویا پا نهم در عرصهٔ محشر به دستم نامهٔ اعمال برگ تاک میگردد