- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده شکل شهر آشوب او آتش به عالم درزده
2 کرده در دین مسلمانان هزاران رخنه بیش هر خدنگ فتنه ای کز غمزه آن کافر زده
3 کی برآید ماه با خورشید عالمتاب او گر زند بر ماه تابان طعنه ای در خور زده
4 رو به راه از قامت اویم من بی صبر و دل گر چه در هر گام راه بیدلی دیگر زده
5 دردسر کم ده طبیبا چون ز مرهم خوشتر است زخم آن سنگی که دربانش مرا بر سر زده
6 دمبدم خون می رود از چشم پر نم تا مرا بر رگ جان غمزه خونریز او نشتر زده
7 هر کجا نوشیده جامی باده با یاران نخست بوسه ها از شوق لعلش بر لب ساغر زده