کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده از جامی غزل 889

کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده

1 کیست می آید قبا پوشیده دامن بر زده شکل شهر آشوب او آتش به عالم درزده

2 کرده در دین مسلمانان هزاران رخنه بیش هر خدنگ فتنه ای کز غمزه آن کافر زده

3 کی برآید ماه با خورشید عالمتاب او گر زند بر ماه تابان طعنه ای در خور زده

4 رو به راه از قامت اویم من بی صبر و دل گر چه در هر گام راه بیدلی دیگر زده

5 دردسر کم ده طبیبا چون ز مرهم خوشتر است زخم آن سنگی که دربانش مرا بر سر زده

6 دمبدم خون می رود از چشم پر نم تا مرا بر رگ جان غمزه خونریز او نشتر زده

7 هر کجا نوشیده جامی باده با یاران نخست بوسه ها از شوق لعلش بر لب ساغر زده

عکس نوشته
کامنت
comment