سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

سلیم تهرانی
سلیم تهرانی

کی توان در عشق، بی سامان از سلیم تهرانی غزل 257

غزل 257 ام از 1122 غزلیات

کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟

1 کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ آنچنان در گوشه ای بنشین که بتوانی نشست

2 خاک خلعت خانه ی عالم اگر بر باد رفت گرد کی بر گوشه ی دامان عریانی نشست؟

3 کاروان عیش را زین خاکدان ره بسته شد چند همچون رهزنان بتوان به ویرانی نشست؟

4 از قفس پهلو تهی گر می کند دل، دور نیست چند روزی همره مرغان بستانی نشست

5 بلبلی چون من برون آمد ز گلزار عراق شور و غوغای حریفان خراسانی نشست

6 از تماشای رخش شد دیده را حاجت روا در سجود آستانش نقش پیشانی نشست

7 گاه سرو و گل ترا گوید، گهی خورشید و ماه عقل چون دفتر گشود و در غلط خوانی نشست

8 عشق چند اوقات صرف صحبت عاشق کند؟ پاسبان دلگیر شد از بس به زندانی نشست

9 از هجوم مرغ دل ها نیست ره در کوی عشق آخر این صیاد بر تخت سلیمانی نشست

10 از گلستان بس که بلبل داشت بر خاطر غبار در قفس بر خاک از بال و پر افشانی نشست

11 شد بهار و رفت هرکس بر سر کاری سلیم محتسب هم در پی کاری که می‌دانی نشست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟

شاعر شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ چه کسی است ؟

شاعر شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ سلیم تهرانی می باشد.

شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ چیست ؟

قالب شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ غزل است

مضمون اصلی شعر کی توان در عشق، بی سامان حیرانی نشست؟ چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر