کی تواند هرکس از حکیم نزاری قهستانی غزل 958

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن

1 کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن لافِ مُشتاقی زدن معشوق را نشناختن

2 شرطِ شوقِ دوستانِ بی‌غرض دانی که چیست نام و ننگ و مال و ملک و جسم و جان درباختن

3 بی‌خبر تا کی زهستی لاف دین‌داری زدن بی‌نشان تا کی ز معنی تیغِ دعوی آختن

4 تا کلاهِ کبر و نازِ خواجگی ننهی ز سر در صف عشّاق گردن کی توان افراختن

5 گر عزای حرص خواهی کرد در صحرای دل یک شبیخون بایدت بر نفسِ کافر تاختن

6 نفس را چون شیشه‌دان و دفع همّت را چو سنگ سنگ را در شیشه این جا واجب است انداختن

7 گر ز سوزِ عشق بگذارد نزاری باک نیست شمع را کاری دگر نبود به جز بگداختن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر