که می آرد به دل از حکیم نزاری قهستانی غزل 690

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

که می آرد به دل پیغامِ یارش

1 که می آرد به دل پیغامِ یارش که باد از صدقِ دل جانم نثارش

2 نیارامد دلم تا روزِ محشر مگر آن شب که گیرم در کنارش

3 غلامِ نکهتِ بادِ صبایم که دارد بویِ زلفِ مشک بارش

4 گلش گر در چمن بیند نشیند سنانِ رشک در پهلویِ خارش

5 که باشد نرگسِ رعنا که خود را کند نسبت به چشمِ پر خمارش

6 بماند زادۀ کانِ بدخشان خجل از رشکِ لعلِ آب دارش

7 خلافِ سرو اگر بالا نماید گریزد ز آن بلا در زینهارش

8 عجب نبود اگر در روضه طوبا زمین بوسد نه سرو جویبارش

9 بلرزد از حسد سروِ پیاده چو برطرفِ چمن بیند سوارش

10 عجب چابک سواری وین عجب تر که قلبِ دوستان باشد شکارش

11 نه زر دارم نه زور و هیچ غم نیست ز زاریِ نزاریِ نزارش

عکس نوشته
کامنت
comment