1 که بر نخل امید من تبر زد؟ که بر مبنای اقبالم حجر زد؟
2 جدا فایز که کرد از وصل جانان که بر جانم خدنگ بی خبر زد؟
1 نسیم روح پرور دارد امشب شمیم زلف دلبر دارد امشب
2 گمانم یار در راهست فایز! که این دل شور در سر دارد امشب
1 بتی کز ناز پا بر دل گذارد ستم باشد که پا بر گل گذارد
2 تمنایی که دارد یار فایز به چشم ما قدم مشکل گذارد
1 ز من ببرید جانان باز پیوست شکست عهد کن آیین نو بست
2 بحمدالله غمین بر خاست دشمن به بزم دوست فایز شاد بنشست