- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم ترا؟ گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم ترا
2 افتاده بر خاک درت، خوش آنکه آیی بر سرم تو زیر پا بینی و من بالای سر بینم ترا
3 یک بار بینم روی تو دل را چه سان تسکین دهم؟ تسکین نیابد، جان من، صد بار اگر بینم ترا
4 از دیدنت بیخود شدم، بنشین ببالینم دمی تا چشم خود بگشایم و بار دگر بینم ترا
5 گفتی که: هر کس یک نظر بیند مرا جان میدهد من هم بجان در خدمتم، گر یک نظر بینم ترا
6 صد بار آیم سوی تو، تا آشنا گردی بمن هر بار از بار دگر بیگانه تر بینم ترا
7 تا کی هلالی را چنین زین ماه میداری جدا؟ یارب! که ای چرخ فلک، زیر و زبر بینم ترا