1 موی سپید، آیت پیری است در جهان گوش تو از سپیدی مو شکوهها شنید
2 لیکن سیاهروزی من بین که بر سرم مویی به جا نماند که پیری کند سپید
1 بر جگر داغی ز عشق لالهرویی یافتم در سرای دل بهشت آرزویی یافتم
2 عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم
1 بیتو ای گل، در این شام تاری دامنم پرگل از اشک و خون است
2 دیدگانم به شبزندهداری خیره بر مجمری لالهگون است
1 سیل آشوب، روان گشت به کاشانه ما سوخت از آتش بیدادگری خانه ما
2 آه از آن سودپرستان که ز بیانصافی طلب گنج نمایند ز ویرانه ما