کدام تن که بود از خیال سر خالص از سعیدا غزل 403

کدام تن که بود از خیال سر خالص

1 کدام تن که بود از خیال سر خالص دلش ز خوب خلاص و ز بد نظر خالص

2 ز بسکه جوش به هم داده اند اجزا را نمانده است در این بوته هیچ زر خالص

3 بسی به اهل جهان جنگ زرگری کردیم ندیده ایم دلی از خیال زر خالص

4 کدام فکر که در سینه نیست زاهد را که هست نیتش از پای تا کمر خالص

5 هزار فتنه سعیداست در خیال پدر چسان شود تو بگو نیت پسر خالص؟

عکس نوشته
کامنت
comment