جویای تبریزی

جویای تبریزی

جویای تبریزی
جویای تبریزی

کدامین شب به خواب آن روی از جویای تبریزی غزل 686

غزل 686 ام از 1266 غزلیات

کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید

1 کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید که دریاهای خون از چشم گریانم نمی‌آید

2 مگر زد برق آهم کاروان اشک خونین را که عمری شد به طوف طرف دامانم نمی‌آید

3 کمان‌ابرویی دیدم که مانند پر ناوک ز حیرانی به هم صف‌های مژگانم نمی‌آید

4 شکفتم گل گل از داغ تنمایش و زین داغم که او هرگز به گلگشت گلستانم نمی‌آید

5 به پیش محرم و بیگانه غلتیدم به خون دل کسی را رحم بر حال پریشانم نمی‌آید

6 دمی نبود که دل از رخنه‌های سینه از هجرت به استقبال هر چاک گریبانم نمی‌آید

7 ندیدم همچو ترک چشم او قبقاج اندازی برون کس با بت برگشته مژگانم نمی‌آید

8 کدامین صبحدم کاندر هوای غنچهٔ لعلش چو گل چاک گریبان تا به دامانم نمی‌آید

9 چرا جویا نغلتد بر دل اهل سخن نظمم که بر لب غیر گوهرهای غلتانم نمی‌آید

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید

شاعر شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید چه کسی است ؟

شاعر شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید جویای تبریزی می باشد.

شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 11 سروده شده است.

قالب شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید چیست ؟

قالب شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید غزل است

مضمون اصلی شعر کدامین شب به خواب آن روی خندانم نمی‌آید چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر