کدام سرو ز سنبل نهاده از محتشم کاشانی غزل 138

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت

1 کدام سرو ز سنبل نهاده بند به پایت که برده دل ز تو ای دلبران شهر فدایت

2 غم که کرده خلل در خرام چابکت ای گل ز رهگذر که در پاخلیده خارجفایت

3 سیاست که ز اظهار عشق کرده خموشت که حرف مهر کسی سر نمی‌زند ز ادایت

4 اشارت که سرت را فکنده پیش به مجلس که بسته راه نگه کردن حریف ربایت

5 سفارش که تو را راز دار کرده بدین سان که مهر حقه راست لعل روح فزایت

6 گهی به صفحهٔ رو زلف می‌نهی که بپوشد شکسته رنگی رخسار آفتاب جلایت

7 گهی به سنبل مو دست میکشی که نگردد دلیل عاشقی آشفتگی زلف دوتایت

8 تو از کجا و گرفتن به کوی عشق کسی جا سگ تصرف آن دلبرم که برده ز جایت

9 اگر نه جاذبهٔ عاشقی بدی که رساندی عنان کشان ز دیار جفا به ملک وفایت

10 متاز کم ز نکویان سمند ناز که هستی تو از برای یکی زار و صد هزار برایت

11 به محتشم که سگ توست راز خویش عیان کن که چون جریده به آن کو روی دود ز قفایت

عکس نوشته
کامنت
comment