- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه جان باشد به پیش چشم او دلهای سنگین را زمژگان در فلاخن می گدازد کوه تمکین را
2 بحمدالله که در بزم محبت شمع تابانم به آتش داده ام از گرم خونیها شرائین را
3 لب میگون جانان را چه نقصان از غبار خط ز رنگینی نیندازد مداد اشعار رنگین را
4 به مستی نکته پیرا می شود لعلت از آن کز هم جدا سازد می از تردستی آن لبهای شیرین را
5 ز شوخی های مژگان چشم او دارد جگر خونم خدا رحمی به دل اندازد آن مست شرابین را
6 نیندیشد دل دیوانه از جور فلک جویا چه پروا باشد از زور کمان بازوی زورین را