1 چه خوش باشد! سخن در پرده گفتن بیندیشیدن و پرورده گفتن
2 سخن باید که بر بنیاد باشد که چون بیاصل رانی باد باشد
3 سخن گر نیک دانی گفت، مردی چو در گفتن بمانی زخم خوردی
1 ای نرگس تو فتنه و در فتنه خوابها زلف تو حلقهحلقه و در حلقه تابها
2 حوران جنت ار به کمالت نگه کنند در رو کشند جمله ز شرمت نقابها
1 تا زندهایم، یاد لبش بر زبان ماست ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست
2 گر فتنه میشویم بر آن روی، طرفه نیست زیرا که یار فتنهٔ آخر زمان ماست
1 دل مست و دیده مست و تن بیقرار مست جانی زبون چه چاره کند با سه چار مست؟
2 تلخست کام ما ز ستیز تو، ای فلک ما را شبی بر آن لب شیرین گمار، مست