چه خوش باشد شبی تا روز از جهان ملک خاتون غزل 59

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

چه خوش باشد شبی تا روز مهتاب

1 چه خوش باشد شبی تا روز مهتاب فتاده از رخش در روی مه تاب

2 ز نور روی چون خورشید برده نگار مهوشم از چشم ما خواب

3 کشیدی چون کمانم پشت در خم فکندی دیگرم چون تیر پرتاب

4 مسوزانم به داغ هجر ازین بیش دمی ما را به وصل خویش دریاب

5 مرو ای مردم دیده به خونم که بحر عشق او را نیست پایاب

6 رخم چون زر شد و وجهیست نیکو ز هجرانت جگر شد پر ز خوناب

7 ز دیده چند بارم در فراقت نگارینا بگو اشکی چو سیماب

8 بحمدالله که در دوران عشقت مهیا شد جهان را جمله اسباب

عکس نوشته
کامنت
comment