- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چه باشد اربه ملاقات چارهای سازی مرا شبی دگر از رویِ لطف بنوازی
2 نیازمندِ توییم و ترا به حسن و جمال مسلّم است اگر بر جهانیان نازی
3 به ناز بر همه عالم مفاخرت کردن ترا رسد که برون میپری به طنّازی
4 نهادهایم سرِ بندگی و گردنِ طوع چو زلف، بر ضعفا پس مکن سرافرازی
5 بدیع کی بود از بدعت تو دل بردن غریب کی بود از غمزه توغمازی
6 مکن به کام عدو دوستان مخلص را روا مدار که با مستحق نپردازی
7 مرا طمع به وصالِ تو محض نادانیست که را رسد که کند با تو جز تو انبازی
8 هنوز اگر تو تویی چون نزاری مسکین بسی دگر را از خان و مان براندازی
9 نصیحتی کنم ای دل ترا ز من بشنو ببین که چیست جز او هر چه هست در بازی