1 چه باشد زندگانی را بهایی فسرده از نمی، خشک از هوایی
2 ز مطبخ سالها تا مستراحیم مگر این زندگی یابد بقایی
1 ای سرو روان که نخل امید منی وی مایهٔ جان که عمر جاوید منی
2 در شهر شما که آسمان پر ابر است مهتاب منی، فروغ خورشید منی
1 ما مرغ اسیر بی پر و بال توییم هر جا که روی چون سایه دنبال توییم
2 گر خسته شدی ز راه، دل مرکب توست حمال تو و ملک تو و مال توییم
1 هرکس که به ازدواج پابند شود معروض به داغ و درد فرزند شود
2 دهقان زمانه بر کسی می خندد کز کشتن تخم مرگ خرسند شود