- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه است سرو و گل کی جانشین شیشه و پیمانه است
2 با زبان حال در رفتن ز خود گوید حباب همدمان در بزم یکرنگی نفس بیگانه است
3 عاقل است آنکه که بر نادانی خود قائل است هر که دانا می شمارد خویش را دیوانه است
4 در گلستانی که ریزد سرو من رنگ خرام نکهت گل گرد راه جلوهٔ مستانه است
5 در ریاض دهر ناکامی گل دون فطرتی است کامیابی در رکاب همت مردانه است
6 هر که دولتمندتر حرصش به دنیا بیشتر پای تا سر گوهر شهوار آب و دانه است
7 در هوای شمع، آن رخسار از بس می تپد مردمک در دیده ام جویا دل پروانه است