هر کجا می نیست گر گلشن از جویای تبریزی غزل 349

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه است

1 هر کجا می نیست گر گلشن بود غمخانه است سرو و گل کی جانشین شیشه و پیمانه است

2 با زبان حال در رفتن ز خود گوید حباب همدمان در بزم یکرنگی نفس بیگانه است

3 عاقل است آنکه که بر نادانی خود قائل است هر که دانا می شمارد خویش را دیوانه است

4 در گلستانی که ریزد سرو من رنگ خرام نکهت گل گرد راه جلوهٔ مستانه است

5 در ریاض دهر ناکامی گل دون فطرتی است کامیابی در رکاب همت مردانه است

6 هر که دولتمندتر حرصش به دنیا بیشتر پای تا سر گوهر شهوار آب و دانه است

7 در هوای شمع، آن رخسار از بس می تپد مردمک در دیده ام جویا دل پروانه است

عکس نوشته
کامنت
comment