-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر جا پیدا شود شور و شر دیوانگی می زنم دست جنون را بر سر دیوانگی
2 گر ز اوضاعم جنون پیداست عیب من مکن سال ها شد حلقه کوبم بر در دیوانگی
3 پارهٔ آشفتگی چون گل به دست آورده ام تا کنم آن را نشان افسر دیوانگی
4 در اقالیم جنون، تدبیر را باید گذاشت نیست راهی عقل را در کشور دیوانگی
5 بر خیالات سعیدا بنگرد از راه شوق هر که می خواهد ببیند پیکر دیوانگی