1 هر سو که بود میل تو، جای تو همان است هر چیز هوای تو، خدای تو همان است
2 از بیعگه هر دو جهان، آنچه پسندی در آخر بازار، بهای تو همان است
3 زان عقده که در وی شکند ناخن تدبیر در هم نشوی، عقده گشای تو همان است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 از فیض ریزش مژه، تر شد دماغ ما افتاد سایهٔ رگ ابری به باغ ما
2 خودکامیی ز تلخی دشنام داشتیم شیرین تبسّمی نمکی زد به داغ ما
1 نی خامه دارد سر خوش نوایی کهن بلبل آهنگ دستان سرایی
2 بیا مطرب امشب، رَهِ تازه سرکن ملولیم از رندی و پارسایی
1 ز عشق، شور جنون شد، یک از هزار مرا سواد سنبل خط، شد سیه بهار مرا
2 به وادیی زده عشق تو پنجه در خونم که شمع، دیدهٔ شیر است، بر مزار مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به