هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا از جامی غزل 72

هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا

1 هر کجا جلوه کند آن بت چالاک آنجا خواهم از شوق کنم جامه جان چاک آنجا

2 مبریدم ز سر راهش اگر میرم زار بگذارید خدا را که شوم خاک آنجا

3 مزن آتش به من ای آه در آن کوی مباد دود خیزد ز سر این خس و خاشاک آنجا

4 شدم آواره شهری ز گرفتاری دل که ز خونریز غریبان نبود پاک آنجا

5 پای جایی که نهد کاش گذارد اول که به مژگان ز خس و خاک کنم پاک آنجا

6 دور ازان در گذرانم ز فلک ناوک آه تا چه سان می گذراند دل غمناک آنجا

7 جامی از خون خود آلوده مکن صیدگهش که نبندند چنین صید به فتراک آنجا

عکس نوشته
کامنت
comment